Friday 14 June 2013

پراکنده ی دل نوشتانه ی مثل همیشه بی اهمیت.

البته اینها را باید دیروز یک همچه ساعتی می نوشتم، ولی بهرحال "رای دادم" و هیچکس را ترغیب نکردم که رای بدهد، چون اعصاب ِ درگیری و بحث را ندارم همچنان و البته هنوز هم آدمی نیستم که حتا اگر بتواند، بخاهد کسی را به چیزی متقاعد کند. آن هم در یک همچه مسائلی که اصلن با خیلی ها _مثل خود ِ من در اوایل_ نمیشود حرف زد.

قرار بود یک چیزی هم بنویسم که دست کم اینجا برای خودم داشته باشم که چرا رای دادم، اما خب بی خیال شده م.




قرار هم بود که امروز شروع کنم به خاندن برای کنکور. نرم نرمک بنشینم به مطالعه آزاد. ولی تا نتیجه ی انتخابات قطعی نشود گویا نمیتوانم.





دیروز هم یک اتفاق غریبی افتاد که بعد از شش هقت سال دوباره به طرز فجیعی یادآوریم شد که توی چه خانواده ی مردسالاری زندگی میکنم.
اولش باورم نمیشد اما بعد پذیرفتنش، قلبم مچاله گیش گرفت اما باز هم به روی خودم نیاوردم.
پر آرامش ترین کاری هم که این روزها انجام می دهم جلدگرفتن کتابهایم است.

No comments: