Tuesday 19 February 2013

من و شیوه قهرمان پرستی م

وقتی "جشن بیکران" ِ همینگوی میخانم با اینکه فکر میکنم میتواند یک ادامه ی خوب از "وداع با اسلحه" باشد، و خب چه اشکالی دارد که قهرمانی که توی هرکتاب از دل ِ شرایط ِ سخت، همه چیز از دست داده و با تردید به شرافت انسانی سر به لاک خود برده (یا مرده)، توی این کتاب خوش خوشان زندگی کند..؟
بعد میبینم که هنوز دارم فکر میکنم که: نه! آدم ِ راحت حتا اگر یکروزی قهرمان بوده باشد، حالا که زندگی اش به سامان است انگار که دیگر قهرمان نیست اصلن ..

من توی هرکتاب همینگوی قهرمانم را می ستودم
توی این کتاب تنها احترام زیادی برای او قائلم و هروقت که از خاطرم گذر میکند تنها می ایستم و کلاهم را برایش بالا می برم و نه که هیچ شعفی در چشمانم و تاپ تاپی در قلبم برایش حس کنم.

No comments: