اتاقم همیشه موازی ِ مسیر اصلی خانه بوده است. از یک جایی ساکنین وقتی دیدند تمایل دارند وقت ِ گذر از هال ِ اصلی به هالِ فرعی کمی چیزهای عجیب و غریب و متنوع ببینند، راهشان را کج کردند و اتاق ما شد مسیرشان.
***
حالا هرکسی قصدِ گذار از اتاقم می کند، 15 دقیقه بعد از ورودش، از درب دوم خارج می شود.. و حین این 15 دقیقه، هربار، به طرز عجیبی، زل می زند به این عکس ها.. که انگار خاطره ی چندین سال را با هم چنان می چپاند توی قلب آدم که آدم متلاشی می شود.
***
این قاب با ارزش ترین موجودی ِ اتاقم است.
No comments:
Post a Comment