Sunday 28 April 2013

و من هنوز ادامه می دهم.

زنگ پشت زنگ که بیدار بشوی. کلمه پشت کلمه در ذهن و سوال که "چرا؟" تحقیر از دیوانگی و من هنوز ادامه می دهم.

قلب است که فشرده می شود. شده است دست هات را نگاه کنی و یادش بیفتی؟ شده است یکی این قدر/ یکی این همه شکافته باشدت؟ و وجودت عریان. و وجودم عریان. برهنگی/

شده است که بو بکشی؟ کوچه به کوچه و خیابان در خیابانِ ازدحام و بجویی اش؟ که راه برود/سلانه سلانه و تو ذره ذره عاشق بشوی که ندانی..؟ که درد ندانی؟/که درد می کشم/که درد می کشیم.که کشیدن ها هنوز مانده. که دل به تو کشیده م.که دلم تو را کشیده است. زنگ پشت زنگ. کلمه پشتِ کلمه در ذهن و ابهام/که کنار میزنم و پس نمی کشم. تنها درد..


هوای  بوسه هات/ نیمه شب ها درد می آورد. هوای دیوانه گی به سرم می زند و من/من هنوز ادامه می دهم.

غرشی توی سرم و یکهو همه چیز از برابر چشم می گذرد. همان کلیشه ی همیشگی/همان دلتنگی آور ِ مضحک/همان درد به جان ریزاننده ها و من می بینم.

غرشی توی سرم و یکی دارد ضجه می زند. که قلبت چقدر تند می زند. که سمت چپِ من همیشه اینقدر بو می دهد؟ که پس چرا دست هات این همه قشنگ است. و تو چرا مرا از زمین کنده ای و من معلق/درد می کشم.

1 comment:

Anonymous said...


آسیمه سر: سرگشته. سرگردان. متحیر